شش سیگما چیست؟
ریشه شناسی شش سیگما بر اساس نماد یونانی "سیگما" یا "σ" است که یک اصطلاح آماری برای اندازه گیری انحراف فرآیند از میانگین یا هدف می باشد. "شش سیگما" از منحنی زنگ استفاده شده در آمار می آید، جایی که یک سیگما نماد یک انحراف استاندارد واحد از میانگین است. اگر فرآیند دارای شش سیگما، سه سیگما بالاتر و سه زیر میانگین باشد، نرخ نقص به عنوان "بسیار کم" طبقه بندی می شود.
شش سیگما فرآیندی است که از آمار و تجزیه و تحلیل داده ها برای تجزیه و تحلیل و کاهش خطاها یا نقص ها استفاده می کند. در این فرآیند، هدف بهبود زمانهای چرخه و کاهش عیوب تولید به بیش از 3.4 نقص در هر میلیون واحد یا رویداد است. یا، شش سیگما روشی است که ابزارهایی را به سازمان ها ارائه می دهد تا توانایی های خود را در مدیریت کسب و کار خود بهبود بخشند. این افزایش در عملکرد و کاهش تنوع فرآیند، امکان کاهش نرخ نقص، بهبود روحیه کارکنان و بهبود کیفیت محصولات یا خدمات را فراهم میکند که همگی به سطح بالاتر سودآوری کمک میکنند. شش سیگما مجموعه ای از ابزارها و تکنیک های مدیریتی است که برای بهبود قابلیت فرآیند کسب و کار با کاهش احتمال خطا طراحی شده است. شش سیگما یک رویکرد داده محور است که از یک روش آماری برای حذف عیوب، کاهش نقص و بهبود سود استفاده می کند.
تاریخچه شش سیگما
کارل فردریش گاوس (1777-1855) که مفهوم منحنی نرمال را معرفی کرد اولین بار از شش سیگما صحبت کرد.
در اوایل و اواسط دهه 1980 با ریاست باب گالوین، مهندسان موتورولا به این نتیجه رسیدند که سطوح کیفیت سنتی - اندازهگیری نقص در هزاران فرصت - جزئیات کافی را ارائه نمیکند. در عوض، آنها می خواستند نقص ها را در هر میلیون فرصت اندازه گیری کنند. موتورولا این استاندارد جدید را توسعه داد و متدولوژی و تغییرات فرهنگی مرتبط با آن را ایجاد کرد. شش سیگما به موتورولا کمک کرد تا به نتایج نهایی قدرتمندی در سازمان خود دست یابد - در واقع، آنها بیش از 16 میلیارد دلار پس انداز را در نتیجه تلاش های شش سیگما ثبت کردند. از آن زمان، دهها هزار شرکت در سراسر جهان شش سیگما را به عنوان راهی برای انجام کسبوکار انتخاب کردهاند. شش سیگما در طول زمان تکامل یافته است.
5 اصل کلیدی شش سیگما
مفهوم شش سیگما یک هدف ساده دارد - ارائه کالاها و خدمات تقریباً عالی برای تحول کسب و کار برای رضایت مشتری بهینه (CX).
روی مشتری تمرکز کنید
شش سیگما مبتنی بر این باور عمومی است که «مشتری پادشاه است». هدف اصلی کسب حداکثر سود برای مشتری است. برای این کار، یک کسب و کار باید مشتریان خود، نیازهای آنها و آنچه که باعث فروش یا وفاداری می شود را درک کند. این امر مستلزم ایجاد استاندارد کیفیت است که بر اساس خواسته های مشتری یا بازار تعریف شده است.
جریان ارزش را اندازه گیری کنید و مشکل خود را پیدا کنید
برای تعیین مناطق زباله، مراحل یک فرآیند معین را ترسیم کنید. جمع آوری داده ها برای کشف ناحیه مشکل خاصی که قرار است به آن پرداخته یا تغییر یابد. اهداف مشخصی برای جمعآوری دادهها، از جمله تعریف دادههایی که باید جمعآوری شوند، دلیل جمعآوری دادهها، بینشهای مورد انتظار، اطمینان از دقت اندازهگیریها، و ایجاد یک سیستم جمعآوری دادههای استاندارد شده را تعریف کنید. مطمئن شوید که آیا داده ها به دستیابی به اهداف کمک می کنند، آیا داده ها نیاز به پالایش دارند یا نه، یا اطلاعات اضافی جمع آوری شده است. مشکل را شناسایی کنید. سوال بپرسید و علت اصلی را پیدا کنید.
از شر آشغال ها خلاص شوید
پس از شناسایی مشکل، تغییراتی را در فرآیند ایجاد کنید تا تغییرات را از بین ببرید و در نتیجه نقص ها را از بین ببرید. فعالیت هایی را که در این فرآیند به ارزش مشتری اضافه نمی کنند حذف کنید. اگر جریان ارزش نشان دهد که مشکل کجاست، از ابزارهایی برای کمک به کشف نقاط پرت و مشکلات استفاده می شود. عملکردها را برای دستیابی به کنترل کیفیت و کارایی ساده کنید. در نهایت، با خارج کردن آشغال های فوق، گلوگاه های موجود در این فرآیند برطرف می شود.
توپ را در حال چرخش نگه دارید
همه ذینفعان را درگیر کنید. یک فرآیند ساختاریافته را اتخاذ کنید که در آن تیم شما با تخصص های مختلف خود برای حل مشکل همکاری می کند و با آنها همکاری می کند. فرآیندهای شش سیگما می تواند تأثیر زیادی بر یک سازمان داشته باشد، بنابراین تیم باید در اصول و روش های مورد استفاده مهارت داشته باشد. از این رو، آموزش و دانش تخصصی برای کاهش خطر شکست پروژه یا طراحی مجدد و اطمینان از انجام بهینه فرآیند مورد نیاز است.
اطمینان از یک اکوسیستم انعطاف پذیر و واکنشگرا
ماهیت شش سیگما تحول و تغییر کسب و کار است. هنگامی که یک فرآیند معیوب یا ناکارآمد حذف شود، نیاز به تغییر در رویه کاری و رویکرد کارکنان دارد. فرهنگ قوی انعطاف پذیری و پاسخگویی به تغییرات رویه ها می تواند اجرای ساده پروژه را تضمین کند. افراد و بخشهای درگیر باید بتوانند به راحتی با تغییرات سازگار شوند، بنابراین برای تسهیل این امر، فرآیندهایی باید برای پذیرش سریع و بدون درز طراحی شوند. در نهایت، شرکتی که به داده ها توجه دارد، به صورت دوره ای نتایج را بررسی می کند و در صورت لزوم فرآیندهای خود را تنظیم می کند، می تواند یک مزیت رقابتی به دست آورد.
سطوح شش سیگما
سطوح آموزش شش سیگما با الزامات آموزشی مشخص، معیارهای آموزشی، استانداردهای شغلی و واجد شرایط بودن مطابقت دارد.
کمربند سفید
این ساده ترین مرحله است که در آن:
- هر تازه واردی می تواند بپیوندد.
- افراد با تیم ها در پروژه های حل مسئله کار می کنند.
- شرکت کننده باید مفاهیم پایه شش سیگما را درک کند.
کمربند زرد
در اینجا، شرکت کننده:
- به عنوان عضو تیم پروژه شرکت می کند.
- بهبودهای فرآیند را بررسی می کند.
- به درک متدولوژی های مختلف و DMAIC می رسد.
سطح سبز
این سطح از تخصص نیازمند معیارهای زیر است:
- حداقل سه سال کار تمام وقت.
- ابزارها و روش های مورد استفاده برای حل مسئله را درک کنید.
- تجربه عملی در پروژه هایی که شامل سطوحی از تحول کسب و کار است.
- راهنمای پروژه های کمربند سیاه در جمع آوری و تجزیه و تحلیل داده ها.
- پروژه ها یا تیم های کمربند سبز را رهبری کنید.
سطح سیاه
این سطح شامل موارد زیر است:
- حداقل سه سال کار تمام وقت
- تجربه کاری در زمینه دانش اصلی
- اثبات تکمیل حداقل دو پروژه شش سیگما
- نشان دادن تخصص در استفاده از معیارهای چند متغیره در تنظیمات مختلف تغییر کسب و کار
- رهبری تیم های متنوع در پروژه های حل مسئله.
- آموزش و مربیگری تیم های پروژه.
کمربند مشکی مستر
برای رسیدن به این سطح، یک شرکت کننده باید:
- دارای گواهینامه کمربند مشکی باشید.
- داشتن حداقل پنج سال کار تمام وقت یا اثبات تکمیل حداقل 10 پروژه شش سیگما
- به عنوان مثال، یک نمونه کار اثبات شده، با الزامات خاص فردی، همانطور که در اینجا آورده شده است.
- کمربند سبز و کمربند سیاه را مربی و آموزش داده باشید.
- معیارها و استراتژی های کلیدی را توسعه دهید.
- به عنوان تکنسین شش سیگما و مشاور تحول کسب و کار داخلی یک سازمان کار کرده است.